×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

قلمها ی آشنا

× این وبلاگ استراحتگاه آنانی است که با درد آشنا بوده وهستند.ومی خواهندسخنی به میان آورند یا سکوت کنند
×

آدرس وبلاگ من

nasimedosty.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/parivar

چنان زندگی کن

داستانی از پائولوکوئیلو شخصی بود که تمام زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی ازدنیا رفت همه می گفتند به بهشت رفته است. آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود.استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد. دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد. در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود .آن شخص وارد شد و آنجا ماند. چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟ ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت:آن شخص را که به دوزخ فرستاده اید آمده و کار و زندگی ما را به هم زده.از وقتی که رسیده نشسته وبه حرفهای دیگران گوش می دهد در چشم هایشان نگاه می کند و به درد و دلشان می رسد حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت وگو می کنند. یکدیگر را در آغوش می کشند و می بوسند.دوزخ جای این کارها نیست!!!بیایید و این مرد را پس بگیرید وقتی راوی قصه اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت: ((چنان زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی؛ خودشیطان تو را به بهشت بازگرداند)) *شريف ترين دلها دلي است كه انديشه ي آزار كسان درآن نباشد**
پنجشنبه 15 شهریور 1391 - 3:13:24 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

9528 بازدید

7 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

17 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements